loading...
فرشته ى دنياى من
سپيده بازدید : 6 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

اصلاً اسمایلی میذارم نمیدونم میفته یا نه؟

نتشون هم ای دی اس ال هستش فک کنم مشکل از پی سی باشه.

آقا معراج از اسم آبجیش رو نمایی کرد:نگار  شِت

ایش دیروز خواهرزاده ی زن عمو جدیده هم اونجا بود تازه نامزد شده همسن منه انقدررر قیافه میگرفت

سفره به اون گندگی رو انداختم غذاهارو کشیدم خانوم مث ملکه ها از جاش تکون نخورد

جمع کردنی از جام بلند نشدم.آنچنان میگن صبا انگار ملکه سباست منم از عمد پرسیدم شما همونی نیستی که دانشگاهشو نصفه ول کرد  اصن با خاک یکسانش کردم  چیکار کنم اون انقرد تیکه انداخت باید جواب میدادم یا نه؟

مامان جونم الان میگه سپیده چقدر بدجنسه

عموم مونده تو رودرواسی نمیخواد نگار بذاره از یه طرفم نمیخواد دل معراج بشکنه.آدم انقدر بی غیرت؟واسه بچه زن باباش اسم میذاره.

منم رفتم دیدمش اندازه یه جوجه بود.شبیه باباش بود به نظرم.گفتن شبیه منه گفتم نههههههههه خدانکنه مامانشم شنید فک کنم.

اسمشو میذاشتن یلدا قشنگ تر بود چون شب یلدا به دنیا اومد.

خخخ وای یه چیزی یادم افتاد مامان جونم اون روز میگه من دو تا نوه میخوام بعدش مامانم میگه ۴ تا کمتر باشه اسم منو نیار  خاک به سرم ۴ تا  کی خرجشو میده :)))

میدونید اون روز حاج آقا چی گفت منم از ذوق داشتم میمردم گفت سپیده هنرمنده منم از ذوق مردم

یعنی از وقتی رسیدم یک ریز دارم ار مامان جونم اینا میگم سر همه رو بردم

آهاااااااااااااا انقرد دیشب گریم گرفته بود من کوهنوردی دوست دارم قراره با پسرخالم و مرتضی بریم.گفتم به بابام برام کفش کوهنوردی میگیری؟گفت نه میخوای چیکار.دیشب یه جفت کفش کوهنوردی مارک عالی به عموم کادو داد نمیدونمم از کجا خریده.تو رو خرا شانسمو میبینید.

نزدیک ۲۰۰ تومن هم وسایل آورده بود واسه نگار و ۱۰۰ هم گذاشت رو قنداقش.

من از چی ناراحتم؟از این که به بچه ی اون زن و به شاهکار عموم اینجوری میرسه وگرنه ۴ سال پیش رو قنداق فاطی ۵۰۰ گذاشت هیچی نگفتم.

با این که رو قنداق من یه باقالی هم نذاشتن.حالا بگذریم.ولی خیلی اعصابم خورده.

دیشب انشای امیرحسین رو میخوندم نوشته بود دلم برای مادرم تنگ شده.

خیلی ناراحتم.

 

سپيده بازدید : 3 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

سلام

بلاگفای بی تربیت وبلاگ هارو باز نمیکنه منم مجبور شدم بعد چندسال بهش خیانت کنم و به پیشنهاد برادرشوهرجان بیام اینجا

در حال حاضر خونه ی عمه م هستم سوپ خوردم اما غذا نخوردم مرغ بوی ماهی میداد گفتم زن عمو و عمه کوچیکمم لب نزدن

کامپیوتر عمه مهتاب اینا افتضاحه و فضای اینجام برام غریبه ست نمیدونم چی مینویسم

امیرحسین آویزون شده از گردنم بوسم میکنه میگم برو اونور دیگه بزرگ شدی ۱۱ سالته خرس گنده

امروز عمه میگه از النگوهات خوشم میاد بفروش به من بعد مامان جووووونم اس داده که بگو شما بندازین من برای سپیده میگیرم

عمه م میگه چقرد خانومه ماردشوهرت.گفتم پس چی من چندساله دارم اینو میگم

بعد میگه بگو عمه م میگه انقدر لوسش نکنید که مامان جونمممم یه جواب عالیییییی داد الهی قربونش بشم مننننن

عمه مهربونم میگه قدرشونو بدون همچین کسایی کم پیدا میشن گفتم بعلهههه اصلا پیدا نمیشه بعدم مامان جونم زنگ زده بود عوی بزرگمم که مثل بابای بابامه در واقع تو خونه بود میدید من نیشم بازه حرف میزنم عمه م میگه باشینا دولانیم قیننه سینن دانیشیر!بعد هر هر همشون خندیدن بی فرهنگا

ای وای منو صدا کردن من برم

راستی مامان جون مهربونم برام یه پلیور بافتههههههه

دستش درد نکنه

قربون دستش بشم من

بعدا میام به سر و وضع وبلاگ میرسم

مامان جونی مواظب خودتون باشییییییید

 

 

درباره ما
من یه عروسم که یه مادرشوهر متفاوت دارم که خیلی بیشتر از خیلی برام عزیزه ;) این وبلاگ برای اینه که گوشه ای محبت من به مامان عزیزم رو نشون بده و این در مقابل مهربونی ها و خوبی های مامان جونم هیچه. مامان مهربونم خیلی خیلی دوستون دارم و از خدا میخوام همیشه ی همیشه سایتون بالای سر ما باشه ^ ___ ^
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 19
  • بازدید کلی : 84